Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-02@00:18:46 GMT

این حسن است یا حسین؟

تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۳۵۰۱۳۵

این حسن است یا حسین؟

خبرگزاری فارس ـ  فرشته عسگری؛ عملیات رمضان از 22 تیرماه سال 1361 با هدف تهدید بصره از شرق و حضور رزمندگان ایرانی در حاشیه شط‌العرب  آغاز شد و تا هفتم مرداد همان سال در پنج مرحله ادامه پیدا کرد.

 این عملیات، نخستین عملیاتی بود که بعد از فتح خرمشهر توسط ایرانیان انجام شد و نخستین عملیات تهاجمی برون‌مرزی بود که در برهه چهارم از دفاع مقدس و با شرکت تیپ امام حسین (ع)، تیپ نجف اشرف، تیپ محمدرسول‌الله ( ص)، تیپ کربلا، تیپ علی‌بن‌ابی‌طالب قم و پشتیبانی قوی توپخانه ارتش و هوانیروز انجام گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

600 رزمنده حاضر در این عملیات از استان مرکزی بودند که در قالب چهار گردان عملیاتی به عملیات اعزام شدند.

شهادت 187 رزمنده استان مرکزی در عملیات رمضان

از مجموع رزمندگان اعزامی استان مرکزی به این عملیات  187 نفر به شهادت رسیدند که یکی از این شهدا، شهید حسین برکوک‌تبار برادر حسن برکوک‌تبار بود.

شهیدان حسن و حسین دو برادر بودند که شهید حسن برکوک‌تبار متولد 29 مهر 1339 در 12 مهر 1359 در راه دفاع از اسلام و انقلاب به شهادت رسید و شهید حسین برکوک‌تبار متولد 29 مرداد 1338 در هفتم مرداد 1361 عملیات رمضان منطقه پاسگاه زید در راه دفاع از کشور و انقلاب به شهادت رسید.

 

به مناسبت سالروز شهادت حسین برکوک‌تبار و عملیات رمضان محمدرضا شاکری از رزمندگان دوران جنگ و کسی که خبر پیدا شدن پیکر مطهر شهید را به خانواده‌اش داد، نحوه اطلاع‌رسانی به خانواده را روایت می‌کند که در ادامه این روایت را می‌خوانیم.

روایتی از شناسایی پیکر مطهر حسن برکوک‌تبار

خبرهایی از گوشه و کنار به گوشم می‌رسید که داغ دلم را تازه می‌کرد، شهرهای مختلف گرم پیدا کردن شهدای گمنامشان بودند، وقتی بی‌قراری خانواده‌های شهدای گمنام را می‌دیدم سینه‌ام می‌سوخت، دوست داشتم برای بی‌قراری‌هایشان کاری کنم، روزهای جبهه توی ذهنم مرور می‌شد و خجالت زده رفقایم بودم.

مدتی بود که انتقالی گرفته و به ایثارگران رفته بودم، فکری به سرم زد که باید عملی‌اش می‌کردم، تصمیم گرفتم یک ستاد تفحص مفقودین شهدای گمنام راه‌اندازی کنم، نامه نگاری‌ها انجام شد، مرحله پیچیده تکمیل پرونده شهدا را شروع کردم، یکی یکی پرونده شهدا تکمیل شد.

دفترچه‌هایی که مشخصاتی از شهدای گمنام در آن نوشته شده بود را به ستاد تفحص فرستادم، منتظر تماس ماندم، تماس‌ها شروع شد و شهدا یکی یکی به خانه برمی‌گشتند.

اشک شوق و اندوه چشم‌هایم را تر می‌کرد،  هر شهید، هر گمشده یک قصه‌ای داشت خاص خودش، ناب و بدون تکرار. یک روز که توی دفترم نشسته بودم صدای تلفن بلند شد:  الو، یه گم‌شده دیگتون از عملیات رمضان پیدا شد،  برکوک تبار، فقط معلوم نیست حسن است یا حسین؟

 

تلفن قطع شد، پرونده‌ها را زیر رو کردم، چشمم به اسم برکوک تبار روی پوشه افتاد، لبخندی از روی رضایت زدم و پرونده را باز کردم، دو تا فرم پر شده داشتیم، هر دو خط خوردگی داشتند، معلوم نبود این دو برادر لحظه آخری فکرشان تا کجاها پر زده بود.

شاید دوست داشتند گمنام بمانند. نمی‌دانم! حسن ۲۲ و حسین ۲۱ ساله بود، کشتی‌گیر بودند و مقام استانی داشتند، به خاطر اختلاف سنی کمشان، همیشه با هم بودند، دلم لرزید، عجیب برادرهایی بودند، حتی با هم توی یک منطقه به شهادت رسیده بودند.

سن ۲۲ و حسین ۲۱ ساله بود، کشتی‌گیر بودند و مقام استانی داشتند، به خاطر اختلاف سنی کمشان، همیشه با هم بودند

 

شماره معراج شهدای اهواز را گرفتم، حاجی درسته، برای عملیات رمضان، چشم خانوادش روشن. بفرست بیاد خودم کارهاش رو رو به راه می‌کنم.

با خانواده‌اش تماس گرفتم، مادر و برادرش خیلی زود خودشان را به ما رساندند، مادر پشت در ایستاد، دل توی دلش نبود.

برادر چشم‌هایش سرخ بود، جلوی گریه‌اش را می‌گرفت، سعی کرد صدایش نلرزد و گفت: دو تا بودن، با هم رفتن، چرا یکی برگشته؟

گفتم: به امید خدا اون یکی هم برمی‌گرده. فقط شما باید به ما بگیی ایشون کدوم برادرتونه، حسن یا حسین؟ نگاهی به جنازه انداخت و گفت: چند روز که توی خونه ما خواب‌های غریبی دیده می‌شه، می‌دونستیم قراره خبری بشه.

سکوت قوت گرفت، زل زد به تابوت، نفس عمیقی کشید، اشک گونه‌اش را خیس کرد، استخوانی برداشت، دستی به رویش کشید، نفسش را پر صدا بیرون داد، استخوان را بویید و بوسید، به سمتم برگشت و گفت: کار من نیست، باید مادرم ببینه. 

دلم برای مادرش سوخت، دلهره‌ام بیشتر شد، سخت بود بگویم از قد رعنای پسرت همین چند تکه استخوان برگشته، خیلی طول نکشید که دوباره برادرش تنها وارد اتاق شد، رو به رویم نشست. به دهانش خیره شدم. 

 گفت: مادرم می‌گوید حسن! گفتم: سندی که ثابت کنه دارید؟ گفت: حرف مادرمه، گفتم: درسته، می‌دونم که حس مادر از هرچیزی قوی‌تره. شوخی بردار نیست، اما راستش تهران سند می‌خواد که ثابت کنه حسن برکوک تبار نه حسین.

چند ثانیه‌ای سکوت کرد. نگاهش می‌کردم، با صدای لرزانی گفت: کسی هست که استخوان‌ها را به شکل بدن انسان بچینه؟ مثل همون اولش؟

زمانی که حسین بی‌تاب رفتن عملیات رمضان شد دست حسن شکسته بود، صبر نکرد دستش خوب شود، بی‌قراری کرد و با هم رفتند 

دکتر را صدا زدم، بالای سر تابوت ایستادیم، دکتر کارش را شروع کرد، برادر سعی می‌کرد خودش را کنترل کند، آرام می‌بارید، بغضم را قورتم دادم و زل زدم به استخوان‌ها، کار دکتر تمام شد، برادر به سمت برادرش زانو زد و استخوانی را برداشت، رو به دکتر گفت: این ساعد دسته؟ دکتر گفت: بله.

 

زیر نور لامپ چند باری نگاهش را از بالا تا پایین روی استخوان چرخاند، اشک امانش نداد، با دست لمسش کرد،  وسط هق هق گریه گفت: بزنید حسن، این هم مدرک. مادرم گفت: زمانی که حسین بی‌تاب رفتن عملیات رمضان شد دست حسن شکسته بود، صبر نکرد دستش خوب شود، بی‌قراری کرد و با هم رفتند.

استخوان را برانداز کردم، درست بود. رد شکستگی انگار که تازه بود، خودکار را برداشتم و نوشتم حسن برکوک‌تبار.

 

 پایان پیام/ 

منبع: فارس

کلیدواژه: محمدرضا شاکری حسن يا حسين بركوك عملیات رمضان شهدای گمنام بی قراری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۳۵۰۱۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خالدآبادی پس از ۳۱۶ روز درون دروازه استقلال!

به گزارش خبرنگار مهر، تیم های فوتبال تراکتور تبریز و استقلال تهران در هفته بیست و پنجم لیگ برتر امروز چهارشنبه رو در روی هم قرار می گیرند. سید حسین حسین دروازه بان شماره یک و کاپیتان استقلال در این بازی به دلیل محرومیت حضور ندارد و برای اولین بار در فصل جاری، محمدرضا خالدآبادی که در ابتدای فصل از هوادار راهی استقلال شده بود در درون دروازه خواهد ایستاد.

خالدآبادی در نیم فصل قصد جدایی از استقلال و حضور در تیم ملوان برای گذراندن خدمت مقدس سربازی را داشت که با مخالفت کادرفنی استقلال رو به رو شد تا این اتفاق در پایان فصل رخ دهد.

آخرین باری که خالدآبادی در یک بازی رسمی در درون دروازه ایستاده بود به مصاف تیم های امید ایران و عراق در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ بر می گردد که ایران در ضربات پنالتی با نتیجه ۵ بر ۴ بازی را واگذار کرد و حالا پس از ۳۱۶ روز در درون دروازه قرار می گیرد تا از دروازه استقلال حفاظت کند.

این بازی از ساعت ۱۷ و در ورزشگاه یادگار امام تبریز برگزار می شود.

کد خبر 6093913

دیگر خبرها

  • اجرای عملیات عمرانی پارک ۲۲ هکتاری مشاهیر در اصفهان
  • آغاز عملیات اجرایی طرح ساماندهی ورودی‌ سبزوار
  • وضعیت مبلغان کشور در ماه رمضان از زبان مدیرکل تبلیغ عمومی/ استقبال بی‌نظیر «تبلیغ اولی‌ها»
  • شهید حسین اسکندرلو را بیشتر بشناسیم
  • خالدآبادی پس از ۳۱۶ روز درون دروازه استقلال!
  • معرفی شهید سرسنگی به عنوان شهید شاخص استان یزد
  • الگوی مکتب دانشگاهی انقلاب اسلامی را استخراج کردیم
  • ویژه برنامه تحویل سال رادیو ایران بالاترین امتیاز را کسب کرد
  • برنامه سازان صدا و سیمای خوزستان در ماه رمضان تجلیل شدند
  • وزیری‌تبار، قره‌نی‌نواز سال کودتا: قمرالملوک پیر دیر است و برایم ارشدیت دارد/ از مردها بنان و بنان و بنان